ته سیگار

ته سیگار

جایی برای شعرهای سیاه و سفید، سکوت میان واژه‌ها؛ جایی که هر کلمه، فلسفه‌ی یک نگاه را باز می‌گوید.

ته سیگار

  • 12:17 1404/8/1
  • farhad h

کشید مرا
بر کاغذِ تهِ سیگار
که دود شوم
بر لب و کامِ تو.

ببین،
تنی را وارهیده
از دود و آتش،
مشغولِ زندگی‌ست
در دودِ سیگارِ تو.

پُک بزن
محکم!
تا نرود
رو به خاموشی
آتشِ سیگارِ لایِ انگشتت...

منم،
آن سرِ جدا مانده،
سرِ بی‌تنِ
ته سیگارِ تو.
 

فرهادحیدری